دوستان علاقه مند به سوژه های اجتماعی در وبلاگ گروهی یادداشتهای دوستانه یک سرباز وظیفه
و علاقه مندان به هنر های خانه در وبلاگ خانه ی ما
می توانند ردپای رندانه را ملاحظه بفرمایند
دوستان علاقه مند به سوژه های اجتماعی در وبلاگ گروهی یادداشتهای دوستانه یک سرباز وظیفه
و علاقه مندان به هنر های خانه در وبلاگ خانه ی ما
می توانند ردپای رندانه را ملاحظه بفرمایند
بزرگی را پرسیدم در معنی این حدیث که : «اَعْدی عَدُوِّّكَ نَفْسُكَ الَّتی بَینَ جَنْبَیْكَ»*
گفت : به حکم آنکه هر آن دشمنی را که با وی احسان کنی دوست گردد مگر نفس را که چندان که مدارا بیش کنی مخالفت زیادت کند.
فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن وگر خورد چوبهایم بیوفتدچوجماد
مراد هرکه برآری مطیع امرتو گشت خلاف نفس که فرمان دهد چو یاف مراد
گلستان سعدی
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
*نبی مکرم صلی اله علیه واله وسلم :دشمن ترین دشمنان تو نفس تو است که در درون تو جای دارد

کتاب «ده شاعر انقلاب » به کوشش محمدکاظم کاظمی و به سفارش مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری از سوی انتشارات سوره مهر با شمارگان 2500 نسخه و قیمت 5500 تومان منتشر شده است.
برای اطلاعات بیشتر درمورد این کتاب اینجا کلیک بفرمائید

ابریست کوچه کوچه، دل من ـ خدا کند
نم نم، غزل ببارد و توفان به پا کند
حسّی غریب در قلَمَم بغض کرده است
چیزی نمانده پشت غزل را دوتا کند
مضمون داغ و واژه و مقتل بیاورید
شاید که بغض شعر مرا گریه وا کند
با واژه های از رمق افتاده آمدم
می خواست این غزل به شما اقتدا کند
حالا اجازه هست شما را از این به بعد
این شعر سینه سوخته، مادر صدا کند؟
مادر! دوباره کودک بی تاب قصه ات ...
تا اینکه لای لای تو با او چها کند
یادش بخیر مادرم از کودکی مرا
می برد تکیه تکیه که نذر شما کند
یادم نمی رود که مرا فاطمیه ها
می برد با حسین شما آشنا کند
در کوچه های سینه زنی نوحه خوان شدم
تا داغ سینه ی تو مرا مبتلا کند
مادر! دوباره زخم شما را سروده ام
باید غزل دوباره به عهدش وفا کند:
یک شهر، خشم و کینه، در آن کوچه – مانده بود
دست تو را چگونه ز مولا جدا کند
باور نمی کنم که رمق داشت دست تو
مجبور شد که دست علی را رها کند...
تو روی خاک بودی و درگیر خار بود
چشمی که خاک را به نظر کیمیا کند
نفرین نکن، اجازه بده اشک دیده ات
این خاک معصیت زده را کربلا کند
زخمی که تو نشان علی هم نداده ای
چیزی نمانده سر به روی نیزه وا کند
باید شبانه داغ علی را به خاک برد
نگذار روز، راز تو را برملا کند...
گفتند فاطمیه کدام است؟ کوچه چیست؟
افسانه باشد این همه؛ گفتم خدا کند
با بغض، مردی آمد از این کوچه ها گذشت
می رفت تا برای ظهورش دعا کند
از کوچه ها گذشت ... و باران شروع شد
پایان شعر بود که توفان شروع شد

برای شنیدن این مرثیه و مثوی ای دیگر
با صدای آقای حسن بیاتانی اینجا و اینجا کلیک بفرمائید
وبرای خواندن وداع حضرت علی علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
به این اینجا مراجعه بفرمائید
صدربار لب گشودم و بیرون نریختم
خونها که موج میزند از سینه تا لبم
این روزها دلم بیشتر از روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها)
روضه حضرت علی و کودکانشان (سلام الله علیهما) را میخواهد

می توانید برای دیدن باقی تصاویر مراسم عزاداری ایام فاطمیه در تهران
به اینجا ٫ اینجا ٫ اینجا ٫اینجا ٫ اینجا ٫ اینجا ٫ اینجا و اینجا مراجعه بفرمائید
التماس دعا