دوشنبه هفتم تیر ۱۳۹۵ - 4:13 - انسیه حیدری -
امشب که شب شهادت حضرت امیر بود کمی بیشتر به مرگ فکر کردم به اینکه شاید منهم به پیوندم به کسانی که قرار نیست شب قدر سال آینده را ببینند جدا از اینکه به طرز عجبی دستانم را از نیکی خالی و از گناه پر می دیدم دقت که کردم دیدم تقریبا به هیچ یک از اهداف زندگیم نرسیدم عجیب خودم را بازنده دیدم اگر اینطور زندگیم تمام شود ...هیچ وقت دوست نداشتم از من جسدی بماند و حتی قبری داشته باشم روزگاری که سرم داغ بود حتی آرزوی شهادت هم داشتم الان فکر می کنم اگر به اینها هم نرسم به هیچ یک از اهداف زندگیم نرسیدم ...
قشنگ گفته اونی که گفته:
این بود زندگی؟!