پشتش به من بود و یه عالمه کیسه خرید روزمین کنارش بود وچندتا هم تو دستاش، به نظر می رسید ایستاده تا نفسی چاق کنه و خستگی ای در کنه نزدیکش شدم
: خانم!
به سمتم چرخید
_ جونم!
: من دارم مستقیم میرم میخواین کمکتون کنم؟
_ نه عزیزم راهی نیس دارم میرم تا این آموزشگاه زبان ه دنبال دخترم
: هم مسیریم پس...
منتظر نشدم تا به تعارفاتش ادامه بده و کیسه های روی زمین رو برداشتم وباهم راهی شدیم ...
: از این آموزشگاه راضی هستید؟
_ آره خیلی خوبه!
وبعد با خنده ادامه داد
البته من بیشتر به خاطر اسمش دخترم و ثبت نام کردم
با اینکه می دونستم اسم آموزشگاه " فیض " هست دوباره به تابلو نگاهی انداختم
_ من مسیحی هستم ...مادامم، ما اعتقاد داریم مسیح خداست، مرده زنده می کرد، بیمار شفا می داد... برای همینم هست که فردوسی گفته :
"فیض" روح القدس گر مدد کند
انسان هم بکند آنچه مسیحا می کرد
: :)
* فیض روح القدس ار باز مدد فرماید / دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد "حافظ"
**خدمت دوستان عزیزی که بلاگفا نویس نیستند باید عرض کنم به علت اختلالی که مدتی قبل در سرور ایجاد شده بود نظرات بیش از یک سال گذشته از بین رفته، پوزش می خوام از عزیزانی که در چند ماه اخیر به رندانه تشریف آوردن و کامنت گذاشتن که بدون اینکه ببینمشون ناخواسته حذف شدن به ویژه عزیزانی که احتمالا در مشاعره اخیر شرکت کرده بودند
مثل همیشه التماس دعا دارم به ویژه در این روزهای پایانی ماه مبارک رمضان