- ۱-آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته هاهست ولی محرم اسرار کجاست
- ۲-آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
- ۳-آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع
آتش آن است که در خرمن پروانه زدند
- ۴-از پای تاسرت همه نور خدا شود
در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
- ۵-ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه
زان پیش که گویند که از دار فنا رفت
- ۶-اهل نظردوعالم در یک نظر ببازند
عشق است و داو اول برنقد جان توان زد
- ۷-ای صبا سوختگان برسر ره منتظرند
گر از آن یار صفر کرده پیامی داری
- ۸-اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل
کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی
- ۹-ادب و شرم تورا خسرو مه رویان کرد
آفرین برتو که شایسته صد چندینی
- ۱۰-اهل کام وناز رادر کوی رندی جای نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی
- ۱۱-ای آفتاب آهسته تر برام قصرش کن گذر
ترسم صدای سایه ات خواب است بیدارش کند
حرف :ب
- ۱-بنده پیر مغانم که زجهلم برهاند
پیرما هرچه کند عین ولایت باشد
-
۲-به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست
- ۳-به خلق ولطف توان کرد سید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
- ۴-بشوی اوراق گرهم درس مایی
که علم عشق دردفتر نباشد
- ۵-بادل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
حرف :پ
- ۱-پاک وصافی شو از چاه طبیعت به در آی
که صفایی ندهد آب تراب آلوده
- ۲-پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
- ۳-پند حکیم محض ثواب است وعین خیر
فرخنده آن کسی که به سمع رضا شنید
- ۴-پارسایی و سلامت هوسم بود ولی
شیوه ای می کند آن نرگس فتان که مپرس
- ۵-پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
نا خلف باشم اگر من به جویی نفروشم